نگاهی گذرا به زندگی ایت الله شهید مرتضی مطهری
مردى كه شبانه بانگ هوهو زد رفت در عرصه «ما» و «من» دَم از او زد رفت
در فجر، ستارههاى نورانى زخم بر قامتش عارفانه سوسو زد و رفت
زندگى مردان بزرگ كه نقشآفرينِ عرصههاى كلامى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى بودهاند
الگوى بسيار خوبى براى پويندگان راه است، زيرا الگوگيرى يكى از راههاى رشد و تكامل انسانى
مىباشد كه در دين اسلام از آن به عنوان «سنت عملى» ياد شده است. دين حنيف به مردم سفارش
كرده تا سنت پيامبران و اوليا، به ويژه نبى اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم و ائمه معصومين عليهمالسلام را فرا گيرند و بدان جامه
عمل بپوشند. همچنين عالمان دينى و دانشمندان، كه خود از پيامبران و ائمّه عليهمالسلام الگو گرفتهاند،
بهترين «اسوه»ها و «سرمشق»ها هستند.
يكى از الگوهاىِ بارزِ زمانه ما «استاد شهيد مرتضى مطهرى» است؛ همو كه «پاره تن امام و حاصل
عمر او» بود. عالم جاودانهاى كه با رفتن او ثلمهاى به اسلام وارد شد، شخصيتى كه عمر شريف و
ارزنده خود را در راه اهداف اسلام صرف كرد و با كجروىها و انحرافات سرسختانه جنگيد.
شخصيتى كه در «طهارت روح و قوت ايمان و قدرت بيان» كمنظير بود. او حكيمى فرزانه، عارفى
وارسته، فقيهى توانمند و متكلمى عميق بود.
استاد مرتضى مطهرى در 13 بهمن 1298 هجرى شمسى مطابق با 12 جمادىالثانى 1338
هجرى قمرى در روستاى «فريمان» در يك خانواده روحانى پا به عرصه جهان گذاشت. اكنون فريمان
به شهر تبديل شده و يكى از شهرهاى استان خراسان و در فاصله هفتاد و پنج كيلومترىِ مشهد مقدس
قرار دارد.
اولين معلّمِ استاد مطهرى پدر بزرگوارش بود كه در ساختن شخصيت روحى و اخلاقى او نقش
مؤثر و مهمى داشت. استاد آيهالله مطهرى در مقدمه كتاب «داستان راستان» در اينباره چنين
مىنويسد : «اين اثر ناچيز را به پدر بزرگوارم آقاى حاج شيخ محمدحسين مطهرى ـ دامت بركاته ـ كه
اولين بار ايمان و تقوى و عمل صالح و راستىِ معظمله مرا به راه راست آشنا ساخت اهدا مىكنم.»
پدر بزرگوارش خود عالمى عامل، با تقوا و مورد احترام مردم بود. او تحصيلات علوم اسلامى را
در حوزه علميه نجف اشرف فرا گرفت و پس از مدتها اقامت در كشورهاى عراق، عربستان و مصر
به زادگاه خود برگشت و تا پايان عمر به ترويج و تبليغ دين و ارشاد و هدايت مردم منطقه به اسلام
عزيز مشغول بود. وى كه از اخلاص و تقوا در گفتار و عمل برخوردار بود تأثير بسيار زيادى بر مردم آن
ناحيه گذاشت.
استاد در كودكى وارد مكتب شد و به تحصيل و آموزش معارف اسلامى همت گمارد. پس از
آموختن قرآن و ساير دروس در سال 1312 شمسى در سيزدهسالگى به مشهد مقدس رفت و در
حوزه علميه به تحصيل مقدمات علوم اسلامى پرداخت. وى در سال 1314 شاهد حماسه خونين
مسجد گوهرشاد و مبارزه جدى مردم مسلمان به رهبرى روحانيت، علما و مجتهدين بود. استاد
مطهرى در همان آغاز طلبگى با موضعگيرى روحانيت در برابر ظلم و خيانت رژيم سفاك پهلوى آشنا
و مأنوس شد، اين خود موجب پيدايش دغدغهاى در وجود استاد شهيد مطهرى گرديد. حوزه علميه
مشهد مدرسان متبحرى در رشتههاى ادبى، فقهى و ساير علوم اسلامى و همچنين گويندگان و وعاظ
پرمايه داشت اما رژيم ستمشاهى رضاخان مصمم بر نابود كردن و كوبيدن آن بود و اين حوزه در حال
فرو پاشيدن و رو به انقراض بود، در همين زمان استاد شهيد تصميم مىگيرد تا جهت تحصيل در
حوزه علميه قم، كه در آن زمان مورد توجه پژوهشگران علوم اسلامى داخل و خارج كشور قرار
داشت، رهسپار شهر قم شود. هجرت دوّم از مشهد به قم در حالى بود كه دوستان و آشنايان استاد
آيت الله مطهرى از او مىخواستند كه با توجه به موقعيت خطرناك و وجود جو اختناق و فشارها و
مصيبتهايى كه به عالمان دينى و روحانيت حوزهها خصوصاً حوزه علميه قم وارد مىآورند از
هجرت منصرف شود، ولى او كه دغدغهاى جز اسلام و علوم اسلامى نداشت هر لحظه شعله آتش
عشق هجرت او به قم بر افروخته تر مىگشت و سرانجام در سال 1316 شمسى در هفدهسالگى وارد
حوزه علميه قم گرديد.
آيت الله شهيد از اوان نوجوانى به فلسفه و عرفان و كلام و همچنين به فيلسوفان و عارفان و
متكلمان علاقه بسيارى داشت و پس از ورودش به حوزه علميه قم ضمن فراگيرى ادبيات و ساير
علوم اسلامى در درس اخلاق حضرت امام خمينى ـ رضوان الله تعالى عليه ـ شركت كرد و گويا
گمشده خود را پيدا كرد. آيهالله شهيد در اين باره مىگويد :
«به ياد دارم كه از همان آغاز طلبگى كه در مشهد مقدمات عربى مىخواندم فيلسوفان و عارفان و
متكلمان ـ هر چند با انديشههايشان آشنا نبودم ـ از ساير علما و دانشمندان و از مخترعات و
مكتشفان در نظرم عظيمتر و فخيمتر مىنمودند. تنها به اين دليل كه دقيقاً به ياد دارم كه در آن سنين
كه ميان سيزده تا پانزدهسالگى بودم در ميان آن همه علما و فضلا و مدرسين حوزه علميه مشهد،
فردى كه بيش از همه در نظرم بزرگ جلوه مىنمود و دوست مىداشتم به چهرهاش بنگرم و در
مجلسش بنشينم و قيافه و حركاتش را زير نظر بگيرم و آرزو مىكردم كه روزى به پاى درستش بنشينم
مرحوم «آقاميرزا مهدى شهيدى رضوى» مدرس فلسفه الهى در آن حوزه بود. آن آرزو محقق نشد،
زيرا آن مرحوم در همان سالها (1355 ق) درگذشت.
پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصيتى ديگر يافتم. همواره مرحوم آقاميرزا مهدى را
به علاوه برخى مزاياى ديگر در اين شخصيت مىديدم، فكر مىكردم كه روح تشنهام از سرچشمه
زلال اين شخصيت سيراب خواهد شد. اگرچه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از مقدمات فارغ نشده
بودم و شايستگى ورود در «معقولات» را نداشتم. اما درس اخلاقى كه وسيله شخصيت محبوبم در
هر پنجشنبه و جمعه گفته مىشد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم
خشك علمى، مرا سرمست مىكرد. بدون هيچ اغراق و مبالغهاى اين درس مرا آنچنان به وجد
مىآورد كه تا دوشنبه و سهشنبه هفته بعد خودم را شديداً تحت تأثير آن مىيافتم. بخش مهمى از
شخصيت فكرى و روحى من در آن درس ـ و سپس در درسهاى ديگرى كه در طى دوازده سال از آن
استاد الهى فرا گرفتم ـ انعقاد يافت و همواره خود را مديون او دانسته و مىدانم. راستى كه او «روح
قدسى الهى» بود. »
تحصيل و تدريس
يكى از سنتهاى پسنديده حوزههاى علميه اين است كه تحصيل و تدريس با اندكى فاصله
انجام مىشود. يك طلبه پس از چند سال تحصيل در ضمن ادامه تحصيل تدريس هم دارد.
استاد مرتضى مطهرى نيز چنين مىكرد او نيز پس از چند سال تحصيل، تدريس را آغاز نمود وى
از هوش و استعداد سرشار و پشتكار بسيارى داشت از توان فراگيرى و همچنين از بيان مطالب بالايى
برخوردار بود، ديرى نپاييد كه از اساتيد معروف حوزه علميه قم شد او كتابهاى مطّول در ادبيات،
شرح مطالع در منطق، شرح تجريد در كلام، رسائل شيخ انصارى در اصول و مكاسب شيخ در فقه و
كفايه مرحوم آخوند (كه اين دو كتاب اخير آخرين كتاب در حوزه فقه و اصول در سطح مىباشند) را
در حوزه تدريس مىنمود و طلاب زيادى نزد ايشان تلّمذ مىكردند.
ويژگىهاى اخلاقى
1ـ علاقه آيت الله مطهرى به اساتيد
يكى از ويژگىهاى طلاب، احترام و علاقه به استاد و ايجاد روابط عاطفى و روحى بين استاد و
شاگرد است. آيتالله شهيد مطهرى به اساتيد خود عشق مىورزيدو و علاقه فراوان به آنان داشت.
امّا بيش از همه با امام خمينى پيوند روحى و معنوى خاصى داشت. پس از تبعيد حضرت امام
خمينى بسيار بىقرار بود. او عشق و علاقه و شيفتگى خود را نسبت به امام چنين بيان مىكند :
«اما آن سفر برده كه صدها قافله دل همراه او است ، نام او، ياد او، شنيدن سخنان او، روح گرم و
پر خروش او، اراده عزم و آهنين او ، استقامت او، شجاعت او، روشنبينى او، ايمان جوشان او كه
زبانزد خاص و عام است، يعنى جان جانان، قهرمان قهرمانان، نور چشم و عزيز، روح ملت ايران ،
استاد عاليقدر و بزرگوار ما، حضرتآيهالله العظمى امام خمينى، حسنهاى است كه خداوند به قرن ما
و روزگار ما عنايت فرمود و مصداق بارز و روشن « ان الله فى كل خلف عدو لا ينفون عنه تحريف
المبطلين » است.
همانا خداوند را در هر نسلى، عادلانى هست كه تحريف باطل گرايان را از او برطرف مىكند. قلم
بىتابى مىكند كه به پاس دوازده سال فيض گيرى از محضر آن استاد بزرگوار و شكرانه بهرههاى
روحى و معنوى كه از بركت نزديك بودن به آن منبع فضيلت و مكرمت كسب كردهام، اندكى از بسيار
را بازگو كنم.
2ـ زى طلبگى
استاد شهيد كه از خانواده روحانى بود از ابتداى طلبگى مشكل مالى داشت.
همسرش مىگويد: استاد نماز ظهر را كه مىخواندند، غذا مىخوردند اگر چيزى نبود نان و
ماست مىخوردند استاد هنگامى كه در يكى از حجرههاى مدرسه فيضيه زندگى مىكرد از وضع
مالى خوبى برخوردار نبود وضع لباس او حكايت از فقر او داشت اما داراى سرمايه عظيم علمى و
معنوى بود بعد از ازدواج تغييرى رخ نداد فقط تا قبل از ازدواج در حجره مىزيست و بعد از ازدواج
در يك اتاق استيجارى زندگى جديد را آغاز كرد آن قدر زندگى بر استاد سخت بود كه گاهى جهت
امرار معاش مجبور به فروش كتابهاى خود مىشد امّا آنچنان داراى مناعت طبع و روح بزرگوارى
بود كه هيچ كس حتى همسر او از اين امر با خبر نمىشد او با چهره بشاش و خندان با همسر و
فرزندان و دوستان برخورد مىكرد تا مبادا رنج فقر را آنان احساس كنند.
آية الله مطهرى از جوانى و اوّل طلبگى به طور منظم و مستمر، نماز شب مىخواند و هر شب قبل
از خواب بيست دقيقه تا نيم ساعت قرآن مىخواند. او به مفهوم واقعى يك طلبه بود و به مذهب
عشق مىورزيد.
3ـ زندگى در خانواده
محيط خانه يكى از محيطهاى پرورش و تعليم تربيت پايهاى است، زيرا در خانواده پايههاى
تعليم و تربيت نهاده مىشود، بنابراين اگر اين پايه با دقت و حساسيت خاص بنياد نهاده شود نهاد
خانواده و در نتيجه نهاد جامعه سالم خواهد شد. استاد شهيد مطهرى با اين ديد خانواده را هدايت و
تربيت مىنمود و در اين راستا بيشتر از روش عملى استفاده مىنمود. ايشان در خانه نيز مانند خارج
از خانه بسيار متواضع و خوش اخلاق بود، همسرش در اينباره مىگويد: در 26 سالى كه با ايشان
زندگى كردم هميشه با يك حالتِ تواضع و آرامش با من رفتار مىكردند. با صداى متين و چهره
خندان، بهطورى كه من با يك ارادت و عشق خاصى كار مىكردم و علاقه شديد ايشان به من و
محبتهايى كه مىكردند، مرا در انجام كارهاى منزل رغبت و شوق عجيبى مىبخشيد.
تا كسى با ايشان برخورد نداشت، اخلاق ايشان را درك نمىكرد. مطهرى، مرادِ خانواده بود و
همه افراد خانواده مريد ايشان بودند.
در مدت 26 سال زندگى كه با ايشان داشتم در 24 ساعت شبانهروز حتى نيم ساعت بى وضو
نبود، هميشه مىگفت: با وضو باشيد، وضوى دائمى خوب است. مناجاتهاى شبانه و نمازهاى
شب ايشان حالت عجيبى داشت. شهادت مطهرى چيز عجيبى بود براى آنكه بفهميم بشرى كه براى
خدا كار كند در نمىماند، چرا كه شديداً آرزوى شهادت داشت. خدا را شكر مىكنم كه بعد از
مطهرى، زحمت تربيت بچهها را ندارم، چون اين قدر با تقوا هستند كه اصلاً زحمتى براى تربيت
ايشان ندارم.
آيهالله مطهرى دو نامه خطاب به فرزندش آقاى على مطهرى و دختر محترمش مىنويسد كه
بسيار آموزنده است. اين نامهها روش ارتباط پدر با فرزندِ پسر و دختر و همچنين روش آموزش
غيرحضورى را آموزش مىدهد.
نور چشم عزيزم، دختر گراميم... خانم مطّهرى
سلامت و سعادت تو را از خداوند متعال همواره مسئلت داشته و دارم.
... فرزند عزيزم مىگويند :
مرد خردمند هنر پيشه را
عمر دو بايست در اين روزگار
تا به يكى تجربه آموختن
با دگرى تجربه بردن به كار
ولى بعضى افراد آن چنان زيرك و باهوشاند كه گويى دوبار به دنيا آمدهاند و اين بار دوم است و
بعضى افراد چناناند كه با چند بار به دنيا آمدن هم تجربه نمىآموزند و من اميدوارم و از خداوند
متعال مسئلت دارم كه تو و ساير فرزندانم از گروه اول باشيد.
... دختر عزيزم خداوند متعال مىفرمايد : «لئن شكرتم لازيدنّكم و لئن كفرتم انّ عذابى لشديد»
يعنى اگر نعمتى كه به شما دادم قدر دانستيد و حقشناسى كرديد بر نعمات خودم بر شما مىافزايم و
اگر دچار طغيان و سركشى و كفران شديد، نقمت جانشين نعمت مىكنم. اميد و آرزوى من اين است
كه همه فرزندانم قدردان نعمتها و تفضّلات الهى باشند تا روز به روز خداوند بر تفضّلات خود و
نعمات خود بيفزايد.
مرتضى مطهرى
5/7/56
فرزند عزيزم، نور چشم مكرّم، آقاى على آقا مطهرى وفّقهالله لما يحبّ و يرضى.
از خداوند متعال سلامت و موفقيت و حسن عاقب تو را مسئلت دارم.
... فرزند عزيزم، دوستان و رفقايت، بالخصوص هم اطاقىهايت را از طرف من سلام برسان، اگر
با هم به تهران آمديد آنها را به منزل بيار، موجب خوشحالى و مسرّت ما است. در انتخاب دوست و
رفيق فوقالعاده دقيق باشيد كه مار خوش خط و خال فراوان است، همچنين در مطالعه كتابهايى كه
به دستت مىافتد. بر اطلاعات اسلامى و انسانيت بيفزا. اگر جلسات خوبى در تبريز هست شركت
كن. اگر كتابى از اين دست لازم شد پيغام بده تا برايت بفرستيم. حتىالامكان از تلاوت روزى يك
حزب قرآن كه فقط پنج دقيق طول مىكشد مضايقه نكن و ثوابش را هديه روح مبارك حضرت
رسولاكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم بنما كه موجب بركت عمر و موفقيت است انشاءالله. لازم به يادآورى نيست كه در
انجام فرايض نهايت دقت را داشته باش...
والسلام عليكم و رحمهالله
مرتضى مطهرى
16/2/56
4ـ رفتار استاد در اجتماع
همان گونه كه بيان شد استاد در كارهايش بسيار منظم بود اين نظم در خانه و محل كار ظهور
داشت. دكتر مهدى زاده رئيس دانشكده الهيات درباره خصوصيات اخلاقى و نظمِ استاد چنين
مىگويد :
استاد مطهرى معتقد بود كه چون از بيت المال حقوق مىگيرند بايد براى مردم كار كنند لذا
مسئوليتهايشان را در دانشكده بهطور دقيق و منظم انجام مىدادند و از منظمترين اساتيد دانشكده
بودند. بر خلاف بسيارى از اساتيد كه با سفارشات و غيره بر دانشكده تحميل مىشدند وقتى در
دانشكده هم حضور نداشتند ولى حقوق مىگرفتند. ايشان كلاسهاى بسيار مفيد داشتند.
مرحوم مطهرى در دانشكده با اساتيد با لطف خوش رفتارى مىكردند حتى به آنها كه معلوم بود با
او دشمنى دارند احترام مىگذاشت.
5ـ تواضع استاد
تواضع، صفتِ انسانهاى كمال يافته است، اين صفت در استاد مطهرى بسيار آشكار بود،
خصوصاً در برابر ضعيفان و زيردستان تواضع بسيار داشت، دكتر مهدىزاده در اين باره مىگويد:
مرحوم شهيد مطهرى در برابر زيردستان و مستخدمين بىنهايت مهربان و متواضع بودند.
ايشان بين خدمتگزاران و كارمندان جست و جو مىكردند كه چه كسى نياز فكرى و نياز مالى و
مشكلات خانوادگى و غيره دارند و رفع كنند و به همه آنها رسيدگى مىكرد. رفتار ايشان با دانش
جويان آنقدر صميمى بود كه دانشجويان به استاد عشق مىورزيد و حالت مريد و مراد داشتند و او
را بهترين استاد مىدانستند.
مبارزه فرهنگى
آيتالله مطهرى متفكرى عميق بود كه به مسائل فرهنگى و اجتماعى و مقتضيات زمان خود،
كاملاً آشنا بود. استاد دغدغهاى جز اسلام نداشت. او كه يك اسلام شناس واقعى بود در تلاش بود تا
اقشار مختلف مردم، خصوصاً جوانان، با اسلام آشنا شوند. وى با فرهنگ غرب مبارزه جدى داشت
و در مجامع علمى و اجتماعى به ايراد سخنرانى مىپرداخت. ايشان يكى از سخنرانان اصلى انجمن
اسلامى پزشكان و عضو هيئت مديره حسينيه ارشاد بود كه در آنجا سخنرانى مىكرد تا اين كه رژيم
در سال 51 حسينيه ارشاد را تعطيل كرد، اما استاد فعاليت فرهنگى خود را ادامه داد.
سخنرانى در مسجد آذربايجانىهاى مقيم تهران، تاسيس جامعه روحانيت مبارز تهران از كارهاى
ديگر ايشان بود.
برگزارى سلسله سخنرانى درباره آشنائى با معارف و مفاهيم قرآن، مسائل اجتماعى و سياسى در
مسجد الجواد كه آن مسجد بعداً به صورت پايگاه مهمى درآمد و رژيم شاه در سال 51 مسجد الجواد
را بدينخاطر تعطيل كرد. از آنجايى كه آيهالله مطهرى از دانش بالائى برخوردار بود و نفوذ كلام و
قدرت بيان خوبى داشت و در حوزههاى علوم اسلامى كاملاً مسلط بود سخنرانىهاى او از جذابيت
خاصى برخوردار بود، در آن زمان به جامعيت ايشان شايد كسى نبود رژيم شاه هم بر اين امر اذعان
داشت، سرانجام در سال 1355 رژيم، حكم ممنوعالمنبر او را صادر كرد، امّا او آرام نگرفت و به
تكليف خود عمل مىكرد، زيرا او مامور به وظيفه است و خود را سرباز امام زمان مىداند.
در زمانى كه رژيم شاه سخت مىكوشيد تا فرهنگ برهنگى و بىبند و بارى و بىحجابى را ترويج
كند استاد شهيد مطهرى با روحيه منكرستيزى فعاليت چشمگيرى داشت او معتقد بود چون
دانشكده الهيات مكان محترم و مقدسى است خانمهاى دانشجو بايد حجاب اسلامى را رعايت كنند
و در اين راستا استاد سيدمحمدباقر حجتى مىنويسد :
در يكى از سالها كه شمار داوطلب ورود به دانشگاه الهيات نخست رو به فزونى نهاده بود... و
داوطلبها عبارت از چند صد نفر بودند كه شمارى از آنها دختران و... تشكيل مىدادند و قهراً در
آن روز شمارى از زنان بىحجاب بودند، استاد بزرگوار «شهيد آيهالله مطهرى» اين مطلب را قبلاً
پيشبينى كردند و از آنجا كه سخت تلاش مىنمودند، فضاى دينى دانشگاه با ورود زنان بىحجاب
آسيب ببيند در يك از جلسات شوراى پيشنهاد كردند كه دختران و زنانى كه مىخواهند در اين
دانشكده به تحصيلات خود ادامه دهند بايد با پوشش محتشم (داراى حجاب شرعى) باشند وگرنه
دانشگاه از ادامه تحصيل آنها معذور است. اين پيشنهاد مورد تصويب اعضاى شورا و رئيس وقت
دانشگاه ـ كه شخصى آرام و متين بود و به استاد «آيهالله شهيد مطهرى» ما بسيار احترام مىگذاشت ـ
قرا گرفت. قبل از شروع كنكور اختصاصى دانشكده استاد گرانمايه تعداد زيادى روسرى تهيه كردند و
در روزهايى كه از كشف حجاب در رسانههاى گروهى ـ اعم از مطبوعات و راديو و تلويزيون ـ تعريف
و تمجيد مىكردند بخشى از اين روسرىها را به نگهبان درب جنوبى و بخشى را به نگهبان درب
شمالى دانشكده سپرد و به آنها فرمود : هر داوطلب زن كه بدون حجاب وارد دانشكده مىشود
يكى از اين روسرىها را به او هديه كنيد تا سر و گردن خود را با آن بپوشاند و بدون حجاب به
دانشكدهاى، كه بسان يك مكان مقدس است، نيايد. در آن روز از اين روسرىها استقبال خوبى به
عمل آمد.
مبارزه سياسى
دو عامل موجب شد تا انديشه ضرورت مبارزه سياسى در استاد پديدار و رشد كند :
1ـ ظلم و ستم رژيم رضاخان خصوصاً كشتار مردم در مسجد گوهرشاد مشهد كه خود شاهد آن
بود؛
2ـ تربيت يافتن در حوزه درسى شخصى چون امام خمينى كه شاگردانش را به اصلاح وضع
جامعه و تحقق احكام قرآن در گسترده ايران و روشنگرى مردم، فرا مىخواند.
فعاليت سياسى استاد شهيد همزمان با گسترش موج آزادى خواهى در سال 1325 اوج گرفت،
آيهالله كاشانى و فدائيان اسلام نقش فراوانى در به وجود آوردن اين موجود و تحولات سياسى آن
دوران داشتند و فكر حكومت اسلامى در سر مىپروراندند از آنجايى كه روحانيت نقش اصلى در
انقلاب داشت، رژيم شاه به اين امر واقف شد و در سال 1342 تصميم گرفت تا روحانيون كه نقش
مهمى در حركت و راه اندازى انقلاب دارند شناسايى و دستگير كنند و عدهاى را روانه زندان و
بخشى را به بهانه انجام سربازى رهسپار پادگانها نمود. پادگان باغ شاه از جمله اين پادگان ها بود كه
آيهالله مطهرى مرتب به ملاقات و ديدار آنها مىرفت، او كه در انقلاب 1342 نقش مهمى داشت
مورد شناسايى رژيم قرار گرفت كه سپس در شب عاشورا همان سال با ايراد سخنرانى آتشين،
ماهيت رژيم يزيدى شاه را آشكار كرد. وقتى به منزل برگشت دستگير و راهى زندان شد. همسر وى
در اين باره مىگويد :
در ساعت نيم بعد از نصف شب ايشان به منزل آمدند . . . ايشان طبق معمول كه يك مقدارى پنير
يا كره مىخوردند، و آن شب نيز همان شام مختصر را از من طلب كردند، و من رفتم شام بياورم، درب
حياط صدا كرد و استاد براى باز كردن درب حياط رفتند، آنها دائم مطهرى را مىكشيدند و ايشان
مىخواست لباس عوض كنند كه اجازه نمىدادند، من آمدم جلو ايشان به من گفتند كه لباسهاى مرا
بياور. و جيب قباى ايشان پر از اعلاميه و دفتر تلفن و مدارك بود، من رفتم و قباى ديگرى براى ايشان
آوردم... و نزديك به دو ماه زندانى بودند، وقتى كه آزاد شدند در اولين ديدار با من خنديدند و گفتند :
اگر كار تو نبود و آن قبا را عوض نكرده بودى رازهاى ما كشف شده بود، تو خيلى زرنگى كردى.
آيهالله مطهرى در انديشه سياسى خود فقط به فكر مسائل سياسى ايران و تبيين انديشه سياسى
امام براى داخل كشو نبود بلكه او به مسائل سياسى مردم مظلوم فلسطين نيز اهتمام مىورزيد.
مشكلات مردم فلسطين ايشان را بسيار زجر مىداد. آرزوى ديرينه ايشان آزادى مردم مسلمان
فلسطين از چنگال رژيم صهيونيسم بود. و در اين راه از هيچ گوششى دريغ نمىكرد و گامهاى اساسى
برداشت از جمله صدور اعلاميه به امضاى آيهالله علامهطباطبائى و آية الله ابوالفضل مجتهد زنجانى
و آية الله مطهرى جهت جمع آورى كمكهاى مردمى در سال 1348 و سخنرانى شديداللحن ايشان
پيرامون مسئله فلسطين در حسينيه ارشاد را مىتوان بر شمرد.
مبارزه با انحرافات فكرى
آيهالله مطهرى داراى ذهنى نقاد و انديشهاى پويا و ديدى ژرفنگر بود. او در همه مسائل تفكر
مىكرد و به سراغ راهحل مشكل مىرفت. مطهرى از اوان جوانى به علوم عقلى و فلاسفه علاقهمند
بود او سعى داشت تا با آراء و افكار ماديين آشنا شود و سپس پاسخ دهد وى در اينباره چنين
مىگويد: در سال 1323 تحصيل رسمى علوم عقلى را آغاز نمودم و اين ميل را هميشه در خود
احساس مىكردم كه با منطق و انديشه ماديين آشنا گردم و آراء و عقايد آنها را در كتب خودشان
بخوانم. دقيقاً يادم نيست شايد در سال 1325 شمسى بود كه با برخى از كتب ماديين كه از طرف
حزب توده به زبان فارسى و يا به زبان عربى در مصر منتشر مىشد آشنا شدم . . . براى من كه با شور و
شوق و علاقه زايد الوصفى فلسفه الهى و فلسفه مادى و تعقيب را مطالعه و بررسى مىكردم در همان
سالها كه هنوز در قم بودم، مسلم و قطعى شد كه فلسفه مادى واقعاً فلسفه نيست.
آية الله شهيد مطهرى كه يك اسلام شناس واقعى بود تمام تلاش خود را متمركز در نشر فرهنگ
اسلام نمود، زيرا آن زمان جريانهاى منحرف فكرى فعالانه در مجامع علمى پديدار شده و
انديشههاى كمونيستى را ترويج مىنمودند و شمشير را از رو بسته و انديشهاى جز از بين بردن اسلام
نداشتند. جريانهاى روشنفكرى و غربگرايى بودند كه انديشه غربى را باور داشتند و خطرشان
كمتر از جريان اول نبود و جريان منافقين كه سعى بر همآهنگ ساختن اسلام و كمونيست را داشتند و
بالاخره، جريان آمريكايى و انگليسى رژيم سفاك شاه بود كه فعاليت فرهنگى و چماقى داشتند.
ايادى و دست نشاندگان آنها نيز از مخدوش كردن و ضربه زدن به اسلام از هيچ كوششى دريغ
نداشتند و هر روز عده زيادى از رهبران نهضت و فعالان اسلامى را به بهانههايى دستگير و روانه
زندان مىكردند. اكثر روحانيون وظيفه شناس به رهبرى امام ـ رحمة الله عليه ـ در حال مبارزه جدى با
رژيم بودند يا در سياه چالها بسر مىبردند و يا تبعيد شده بودند، لذا ميدان براى سه گروه اول باز بود.
در اين برهه از زمان استاد مطهرى با تدوين اصول اسلام با بيان و قلم به مبارزه جدى با اين چهار گروه
برخواست و با استدلال و برهان قوى و انديشه نو و ژرف نگرى يكه تاز اين ميدان بود. قلم و بيان او
آن قدر شيرين و جذاب بود كه تا عمق جان اثر مىگذاشت. او در اين راستا از هيچ كوشى دريغ
نمىكرد. و به همين جهت بود كه در سال 1334 جهت تدريس وارد دانشكده الهيات و معارف
اسلامى شد و حدود 22 سال به تدريس و تحقيق ادامه داد، دانشكده نتوانست از وجود مبارك و
دانش او استفاده بهينه نمايد و بالاخره دانشكده تحت فشارهاى بسيار شديد داخل و خارج از كشور
قرار گرفت و استاد را مجبور به استعفا نمود.
استاد آية الله مطهرى چون آگاهى كافى از مكاتب مادى داشت مسئوليت بيشترى در خود
احساس مىكرد و بسيار جدى وارد مبارزه با اين انحرافات گرديد كه در هر مورد با قلم و بيان انديشه
اسلام راستين را بازگو مىكرد و زنگ خطر را براى سايرين به صدا در مىآورد و در اين راستا
كتابهاى فراوان و پر مغزى نگاشت كه چراغ پر فروغى شد براى قشر تحصيل كرده خصوصاً جوانان
كه در تيررس جريانهاى فرهنگى منحرف قرار داشتند. او نه تنها اسطورههاى غرب و افكار ماديين را
در هم شكست بلكه نقش مهمى در بازگشت به خويشتن داشت. استاد كه داراى پشتوانه قوى فكرى
بود، مىگفت : ما بايد فلسفه اخلاق، فلسفه سياسى، فلسفه تاريخ، فلسفه اقتصاد، فلسفه دين الهى
خود را از متن تعاليم اسلام الهام مىگيرد تدوين كنيم. و در اختيار افراد جوان قرار دهيم.
اساتيد آيهالله مطهرى
اساتيد نامآورى همچون حجت كوهكمرهاى، داماد، ميرزا على آقا شيرازى، بروجردى، امام
خمينى و طباطبائى داشت.
شاگردان
از آنجايى كه استاد حدود پانزده سال در قم مشغول تحصيل بود و بيشترِ اين ايام را تدريس هم
مىكرد. ايشان در تهران در مدرسه علميه و دانشگاه الهيات به تدريس نيز اشتغال داشت، از اينرو
شاگردان بسيارى داشت، كه در اين مختصر، فرصتِ ذكر نام آنان نيست.
آثار
آيهالله شهيد مطهرى به لحاظ آشنائى و تسلط به علوم اسلامى در اكثر حوزهها قلم فرسايى نموده
و آثار گرانسنگى به صورت مقاله و يا كتاب و يا سخنرانى از خود به يادگار گذاشته است كه در اينجا
به بعضى از آنها اشاره مىكنيم :
1ـ اصول فلسفه و روش رئاليسم ( متن
اين كتاب نوشته علامه طباطبائى است)
2ـ انسان و سرنوشت
3ـ امدادهاى غيبى
4ـ مسئله حجاب
5ـ خدمات متقابل اسلام و ايران
6ـ جاذبه و دافعه على(ع)
7ـ عدل الهى
8ـ سيرى در نهج البلاغه
9ـ علل گرايش به مادىگرى
10 نظام حقوق زن در اسلام
11ـ نهضتهاى اصلامى در صد ساله
اخير
12ـ سلسله كتابهاى جهانبينى
13ـ حق و باطل
14ـ انسان و ايمان
15ـ ده گفتار
16ـ بيست گفتار
17ـ مقالات فلسفى
18ـ توحيد
19ـ نبوت
20ـ آشنائى با قرآن
22ـ پيامبر امى
23ـ كتابسوزى ايران و مصر
24ـ داستان راستان ج 1 و 2
25ـ كليات علوم اسلامى
26ـ انسان در قرآن
27ـ جامعه و تاريخ
28ـ زندگى جاويد و حيات اخروى
29ـ اخلاق جنسى
شهادت
سرانجام در شب يازدهم ارديبهشت 1358 سنگ فرش خيابان فخر آباد تهران به خون سرخ
استاد گلگون شد و مرغِ روحِ پاره تن امام به خدا پيوست و پيكر پاكش صبح روز پنجشنبه 13
ارديبهشت از مقابل دادگاه تهران تشييع و در ساعت 2 بعد از ظهر همان روز وارد قم شد و در ساعت
5 بعد از ظهر بعد از نماز توسط آيهالله گلپايگانى بر بدن مطهر او اقامه شد و در مسجد بالاسر حرم
مطهر به خاك سپرده شد.
مردى كه شبانه بانگ هوهو زد رفت در عرصه «ما» و «من» دَم از او زد رفت
در فجر، ستارههاى نورانى زخم بر قامتش عارفانه سوسو زد و رفت
او مطهر زاده شد، مطهر زيست و مطهر از دنيا رفت.
و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا.
ديدگاه امام پيرامون آيتالله مطهرى
شخصيتى كه عمر شريف و ارزنده خود را در راه اهداف اسلام صرف كرده و با كجروىها و
انحرافات مبارزه سرسختانه كرده، تسليت در شهادت مردى كه در اسلامشناسى و فنون مختلفه
اسلام و قرآن كريم كمنظير بوده و من فرزند بسيار عزيزى را از دست دادهام و در سوگ او نشستم كه از
شخصيتهايى بود كه حاصل عمرم محسوب مىشد.
مطهرى فرزندى عزيز براى من و پيشتوانهاى محكم براى حوزههاى دينى و علمى و خدمتگزارى
سودمند براى ملت و كشور بود.
من به دانشجويان و طبقه روشنفكران متعهد توصيه مىكنم كه كتابهاى اين استاد عزيز را
نگذاريد با دسيسههاى غيراسلامى فراموش شود.امام خمينى
* * *
شهيد مطهرى انصافاً نادره زمان ما بود شاگرد شايسته امام امت بود واقعاً يك خلاصه و
خصالهاى بود از انديشههاى اسلامى عميق امام كه ساليانى بر روى اين انديشههاى ايشان توقف
كرده بودند و روى آن كار و تعمق كرده بودند. از افراد بسيار كمنظير زمان ما مرحوم شهيد مطهرى بود.
البته خصوصيات ديگرى هم ايشان داشتند.مقام معظم رهبرى ـ روزنامه جمهورى اسلامى
4/2/1362
* * *
هاشمى رفسنجانى :
شهيد مطهرى، شيوه تفكرى اسلامى خالص را با اطلاعات و تحليلهاى دقيق علمى آن هم
تطبيقى در رابطه با فلسفه غرب و شرق در رابطه با جامعهشناسى وارداتى و چيزهايى از اين قبيل
ايشان پايهريزى كرد.مجله سروش11/2/61
منتشر شده: در مجله معارف اسلامی سال هجدهم شماره 42 صفحه 133